جدول جو
جدول جو

معنی تشویق کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تشویق کردن
(نَ گُ تَ / نَ تَ)
شایق کردن و راغب نمودن. (ناظم الاطباء). به شوق آوردن. خواهان و آرزومند ساختن
لغت نامه دهخدا
تشویق کردن
تحریک کردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، راغب ساختن، آفرین کردن، تحسین کردن، تشجیع کردن
متضاد: تنبیه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تشویق کردن
لتشجيعٍ
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تشویق کردن
Applaud, Cheer, Encourage
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تشویق کردن
applaudir, encourager
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تشویق کردن
拍手する , 応援する , 励ます
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تشویق کردن
klatschen, anfeuern, ermutigen
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تشویق کردن
аплодувати , підбадьорювати , заохочувати
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تشویق کردن
oklaskiwać, dopingować, zachęcać
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تشویق کردن
鼓掌 , 欢呼 , 鼓励
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تشویق کردن
aplaudir, animar, encorajar
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تشویق کردن
applaudire, fare il tifo, incoraggiare
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تشویق کردن
aplaudir, animar
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تشویق کردن
applauderen, aanmoedigen
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تشویق کردن
박수를 치다 , 응원하다 , 격려하다
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
تشویق کردن
ปรบมือ , เชียร์ , สนับสนุน
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تشویق کردن
bertepuk tangan, menyemangati, mendorong
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تشویق کردن
ताली बजाना , हौसला अफजाई करना , उत्साहवर्धन करना
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تشویق کردن
למחוא כפיים , לעודד
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تشویق کردن
داد دینا , حوصلہ افزائی کرنا , حوصلہ افزائی کرنا
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تشویق کردن
করতালির মাধ্যমে প্রশংসা করা , উত্সাহিত করা , উৎসাহিত করা
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تشویق کردن
kupiga makofi, kushangilia, kuhimiza
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تشویق کردن
аплодировать , подбадривать , поощрять
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تشویق کردن
alkışlamak, tezahürat yapmak, cesaretlendirmek
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ گُ سِ / سَ دَ / نَ سِ / سَ دَ)
مضطرب شدن و بهم برآمدن و بی آرام شدن و آزرده شدن. (ناظم الاطباء) : اگر عیاذباﷲ شغبی و تشویشی کنید پیداست که عدد شما چند است این شش هزار سوار و حاشیت یک ساعت دمار از شما برآرند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 359) ، مضطرب کردن پریشان و آزرده کردن: چند بار پیش راه مرا گرفت و همچنان مرا تشویش کرد. (انیس الطالبین بخاری ص 34). در این اثنا مرا میل اهل و اولادتشویش کرد. (انیس الطالبین ص 79). و مبلغ هزار دینار از من طلب داشتند و تشویش بسیار کردند. (انیس الطالبین ص 177) ، در این بیت بوستان بمعنی از پیش خود راندن و سرزنش کردن. (آنندراج) :
بداندیش را زجر و تشویش کرد
پشیمانی از گفتۀ خویش خورد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ دَ)
خجل و شرمگین نمودن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشویر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
سخت کردن، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
تفسیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزریق کردن
تصویر تزریق کردن
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیق کردن
تصویر تحمیق کردن
نابخرد شمردن نسبت حماقت بکسی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل کردن
تصویر تحویل کردن
نقل مکان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بررسیدن پس بر رسید مسلمان زاده بود پی جستن بر رسیدنوارسی کردن پژوهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویق کردن
تصویر تعویق کردن
به واپس انداختن دیر کردن تاخیر و درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصدیق کردن
تصویر تصدیق کردن
براست داشتن، راست شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره